حکایت میکنند كه شيطان عیسی مسيح را به بالای برج معبد سلیمان در اورشليم بُرد و گفت: اگر تو عزيز خدایی، از اين بالا بپر تا خدای تو، تو را نجات دهد!

حکایت میکنند كه شيطان عیسی مسيح را به بالای برج معبد سلیمان در اورشليم بُرد و گفت: اگر تو عزيز خدایی، از اين بالا بپر تا خدای تو، تو را نجات دهد!

مسيح آرام آرام شروع به پايين آمدن از برج كرد. شيطان پرسيد، چه شد؟ به خدايت اعتماد نداری؟!

مسيح گفت: مكتوب است كه تا زمانی که ميتوانی از طريق عقلت عاقبت کاری را بفهمی، خدايت را امتحان نكن!

اين حكايت به ما می‌آموزد که بيداری عقلانيت در زندگی روزمره از نان شب هم واجب‌تر است. انسان نباید فکرش را تعطیل کند و هرکار غیر عقلانی را به امید نزدیک شدن به خدا انجام دهد و آنگاه در انتظار مدد و یاری از سوی خداوند بنشیند تا او را نجات دهد!
او بزرگترين یاری‌اش را كه عقلانيت است، قبلا به ما هديه داده است اما ما این برترین موهبت الهی را نمی‌بینیم و با کارهای غیرعقلانی و غیرمنطقی سعی در نزدیک شدن به خدا و وقوع معجزه و گشایش در گرفتاری‌ها و شفای بیمارانمان داریم. در حالی که عقل، اگر به کار گرفته شود، خودش معجزه‌ساز و معجزه‌آفرین است




.
.
.
.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

این فیلد را پر کنید
این فیلد را پر کنید
لطفاً یک نشانی ایمیل معتبر بنویسید.
برای ادامه، شما باید با قوانین موافقت کنید