یکی از مهم ترین موضوعاتی که با مفهوم معاد پیوند می خورد، مسئله بهشت و دوزخ است. هر انسانی در زندگی خویش در حال حرکت و تلاش است و به امیدی روزهای زندگی خود را سپری می کند. در فرهنگ الهی، این امید، نگاه به معاد و مسئله نتیجه اعمال در جهانی دیگر است. حال آن که در تصور بهائیت از معاد، بهشت و دوزخ به گونه ای تصویر می شود که هیچ شباهتی با آن چه در ادیان الهی وجود دارد، در آن مشاهده نمی شود.

بهشت و دوزخی که در ادیان الهی، از جمله اسلام به آن اشاره می شود، مکانی است که در آن هر کسی به نتیجه اعمال خود می رسد. این مفهوم که پس از وقوع قیامت رقم می خورد، یکی از عواملی است که سبب می شود انسان ها در طول زندگی خویش برای خدمت به دیگران و اجتناب از آسیب رساندن به هم نوع خود به تکاپو افتند.

در این میان اما، مکاتب ساخت بشر و ادیان غیرالهی، هر یک به تناسب مقاصد خویش، تعریفی متفاوت از این دو مفهوم ارائه می دهند. از جمله این موارد می توان به تصور بزرگان فرقه بهائیت از انگاره بهشت و دوزخ اشاره نمود. دکتر اسلمنت، مبلغ آمریکایی فرقه بهائیت در رابطه با نظر باب و به تبع آن بهاء پیرامون بهشت و جهنم می نویسد:

قسمت مهمی از تعالیم حضرت باب در تفسیر و تشریح معانی قیامت و یوم الجزاء و بهشت و دوزخ است. بنا بگفته ایشان مقصود از قیامت، ظهور مظهر جدید شمس حقیقت است. قیام اموات عبارت از بیداری و انتباه روحانی نفوسی است که در قبور جهل و نادانی و غفلت و ضلالت به خواب رفته ‌اند. یوم الجزاء، یوم ظهور مظهر جدید است که به سبب ایمان یا انکار آن اغنام از سایر بهائم جدا شوند، زیرا اغنام حقیقی ندای شبان مهربان را می شناسند و از پی او روان می گردند.

بهشت، عبارت از فرح و مسرت معرفه اللّه و محبت اللّه است که در نتیجه ایمان به مظهر ظهور الهی حاصل می ‌گردد تا به این وسیله هر کس به قدر استعداد خود به منتها درجه کمال رسد و بعد از موت، حیات جاودانی در ملکوت الهی یابد. و دوزخ حرمان از عرفان الهی است که نتیجه ‌اش عدم نیل کمال ملکوتی و محرومیت از الطاف لایزالی است. و به وضوح تصریح گشته که این مصطلحات غیر از  این معنای دیگر ندارد و مفاهیم عامه از قیام مردگان با جسد عنصری و بهشت و دوزخ و امثال آن صرفاً ضربی از اوهام و تخیلات است، و از جمله تعلیمات آن که انسان را پس از فنای این جسد خاکی، بقای ابدی است و در حیات روحانی بعد از موت ترقی و تعالی در کمالات نامتناهی است“. (۱)

میرزا حسینعلی نوری نیز در تأیید تصور باب از بهشت و دوزخ، دیگر مفاهیم موجود در ارتباط با آن را این گونه معنا می کند:

مقصود از صور، صور محمدی است که بر همه ممکنات دمیده شد و قیامت، قیام آن حضرت بود بر امر الهی. و غافلین که در قبور اجساد مرده بودند همه را به خلعت جدیده ایمانیه مخلع فرمود و به حیات تازه بدیعه زنده نمود. این است وقتی که آن جمال احدیه اراده فرمود که رمزی از اسرار بعث و حشر و جنت و نار و قیامت اظهار فرماید، جبرئیل وحی این آیه آورد: فَسَیُنغِضُونَ إلَیکَ رُؤوسَهُمْ و یَقُولُونَ مَتَی هُوَ قُل عَسَی اَنْ یَکُونَ قَریباً. یعنی زود است این گمراهان وادی ضلالت سرهای خود را از روی استهزا حرکت می دهند و می گویند چه زمان خواهد این امور ظاهر شد؟ تو در جواب بگو که شاید این که نزدیک باشد.

تلویح همین یک آیه مردم را کافی است اگر به نظر دقیق  ملاحظه نمایند.  سبحان اللّه، چقدر آن قوم از سبل حق دور بودند. با این که قیامت به قیام آن حضرت قائم بود و علامات و انوار او همه ارض را احاطه نموده بود، مع ذلک سخریه می نمودند و معتکف بودند به تماثیلی که علمای عصر به افکار عاطل باطل جسته ‏اند و از شمس عنایت ربانیه و امطار رحمت سبحانیه غافل گشته ‏اند“. (۲)

در نگاه بزرگان فرقه بهائیت، منظور از بهشت در قرآن، دیدار سید علی محمد شیرازی و میرزا حسینعلی نوری است و دوزخ نیز نفس کسی است که به آن دو ایمان نمی آورد. در این تعریف از بهشت و دوزخ، قیامت، واقع شده است. بر اساس این تفکر، قیامت، امری واحد نیست بلکه با ظهور هر دین الهی رخ می دهد. به این معنا که قیامت دین مسیح (ع) با ظهور دین حضرت محمد (ص)، قیامت دین اسلام با ادعای پیامبری علی محمد شیرازی و قیامت فرقه بیان (بابیت) با ظهور فرقه بهائیت برپا می شود.

نقد تصور بهائیت از مفاهیم مرتبط با بهشت و دوزخ

مشکل اصلی بهائیان با تعریف حقیقی بهشت و دوزخ این است که در صورت پذیرش این تعریف، مسئله خاتمیت در تصور آن ها زیر سؤال می رود. به بیانی روشن تر، بزرگان فرقه بهائیت، زمانی که با آیات خاتمیت رسول مکرم اسلام (ص) در قرآن مواجه می شوند، بر خود لازم می دانند به این سؤال پاسخ دهند که چگونه علیرغم خاتمیت آن حضرت (ص)، علی محمد شیرازی ئ حسینعلی نوری، خود را پیامبر می نامند؟

از این رو تلاش می کنند تا معنای خاتمیت را تغییر دهند. به همین دلیل ادعا می کنند که تمامی پیامبران الهی، رجعت صفاتی یکدیگر هستند؛ یعنی در صفات مانند هم می باشند. بنابراین، فرقی بین اولین و آخرین آن ها نیست. در این تعریف جدید، زمانی که حضرت محمد (ص)، آخرین پیامبر نام می گیرند، در همان زمان، اولین پیامبر نیز هستند؛ چرا که هیچ تفاوتی در صفات اولین و آخرین پیامبر الهی وجود ندارد. از این رو، با وجود این که آن حضرت (ص) در قرآن مجید، خاتم النبیین نامیده می شوند، پیامبران دیگری نیز پس از ایشان می توانند ظهور کنند.

این ادعا در حالی مطرح می شود که در قرآن کریم و روایات متعدد از ائمه معصومین (ع)، تنها حضرت محمد (ص) آخرین پیامبر خدا و حضرت آدم (ع) اولین پیامبر نام می گیرند و هیچ گاه این القاب بین انبیاء الهی جا به جا نمی شود. به دیگر سخن، اگر واقعاً تمامی پیامبران الهی در تفکر دین اسلام، به دلیل مشابهت در صفات شان، همچون یکدیگر تصور می شدند، باید حداقل در یک حدیث یا آیه از قرآن، شاهد یا قرینه ای برای این ادعا یافت می شد.

به هر ترتیب، ایراد دیگری که به این ادعای بزرگان فرقه بهائیت وارد می شود، مسئله قیامت است که بر اساس روایات، پس از حضرت محمد (ص) ظهور امام دوازدهم که از فرزندان ایشان می باشد، رقم می خورد. در حقیقت، با تصور صحت فرض بهائیان از مسئله خاتمیت پیامبر اکرم (ص)، این پرسش مطرح می شود که پس قیامت چه زمانی رخ داد؟

اینجاست که بهائیان برای رفع این مشکل، مجبور می شوند که از قیامت نیز تعریفی جدید ارائه دهند. بر این اساس، قیامت را نه زمان از بین رفتن نظام آفرینش و آغاز هنگامه حساب و کتاب روز جزا، بلکه قیام پیامبری جدید و نسخ دین قبل معرفی می کنند. این در حالی است که آیات قرآن کریم، پر است از نشانه هایی که برای قیامت ذکر می شود. از جمله:

“إِذَا الشَّمْسُ کُوِّرَتْ، وَإِذَا النُّجُومُ انْکَدَرَتْ، وَإِذَا الْجِبَالُ سُیِّرَتْ، وَإِذَا الْعِشَارُ عُطِّلَتْ، وَإِذَا الْوُحُوشُ حُشِرَتْ، وَإِذَا الْبِحَارُ سُجِّرَتْ، وَإِذَا النُّفُوسُ زُوِّجَتْ، وَإِذَا الْمَوْءُودَهُ سُئِلَتْ، بِأَیِّ ذَنْبٍ قُتِلَتْ، وَإِذَا الصُّحُفُ نُشِرَتْ، وَإِذَا السَّمَاءُ کُشِطَتْ، وَإِذَا الْجَحِیمُ سُعِّرَتْ، وَإِذَا الْجَنَّهُ أُزْلِفَتْ، عَلِمَتْ نَفْسٌ مَا أَحْضَرَتْ”. (تکویر، آیات ۱-۱۴)

هنگامی که خورشید را به هم درپیچند، و هنگامی که ستارگان تیره و بی نور شوند، و هنگامی که کوه ها را به حرکت آرند و از جا برکنند، و هنگامی که اموال نفیس و با ارزش رها و بی صاحب شود، و هنگامی که همه حیوانات وحشی محشور شوند. و هنگامی که دریاها مشتعل و برافروخته گردند، و هنگامی که هرکس [با همسان خود] قرین و جفت شوند [خوبان با خوبان و بدان با بدان]. و هنگامی که از [دختر] زنده به گور بپرسند. به کدام گناه کشته شده؟ و هنگامی که نامه های اعمال را بگشایند. و هنگامی که آسمان را به شدت برکنند و برچینند، و هنگامی که دوزخ افروخته شود، و هنگامی که بهشت را نزدیک آرند. [در چنین موقعیت و زمانی است که] هر کس هر عملی را [از خیر و شر] حاضر کرده است، بداند“.

در بخش دوم از مقاله «تصور بهائیت از بهشت و دوزخ»، برخی از اقدامات بهائیان برای اثبات درک خود از مفهوم خاتمیت بیان شد. در این بخش از نوشتار پیش رو تلاش می شود که مسئله تغییر تعریف در مفهوم بهشت و دوزخ مورد بررسی قرار گیرد.

نقد تصور بهائیت از بهشت و دوزخ

میرزا حسینعلی نوری، زمانی که از وی سؤال می شود، اگر قیامت واقع شده، پس مطابق با آیات قرآن کریم، باید حساب و کتاب و بهشت و دوزخ آغاز شود، بنابراین، بهشت و دوزخ کجاست؟ می گوید:

الاولی لقائی و الاخری نفسک ایّها المشرک المرتاب“. (۱)

اولی (یعنی بهشت)، لقاء من است و دومی، نفس تو ای مشرک شک آورنده“.

بنابراین، در این تعریف جدید، بهشت مردم، همان لقاء علی محمد شیرازی و میرزا حسینعلی نوری است و جهنم، محروم شدن از لقاء این دو نفر و ایمان نیاوردن به آن ها می باشد.

این ادعا در حالی مطرح می شود که در قرآن به روشنی بهشت و دوزخ برای مردم تصویر می شود. خداوند در در آیه ۱۱۹ سوره مائده در بیان ویژگی های بهشت می فرمایند:

قَالَ اللَّهُ هَٰذَا یَوْمُ یَنْفَعُ الصَّادِقِینَ صِدْقُهُمْ لَهُمْ جَنَّاتٌ تَجْرِی مِنْ تَحْتِهَا الْأَنْهَارُ خَالِدِینَ فِیهَا أَبَدًا رَضِیَ اللَّهُ عَنْهُمْ وَرَضُوا عَنْهُ ذَٰلِکَ الْفَوْزُ الْعَظِیمُ“.

خدا گوید: این روزی است که صادقان از راستی خود بهره‌مند می‌شوند، برای آن ها بهشت هایی است که از زیر درختانش نهرها جاری است و در آن به نعمت ابدی متنعمند. خدا از آن ها خشنود و آنها از خدا خشنودند. این است فیروزی و سعادت بزرگ“.

همچنین، خداوند متعال در آیه ۵۶ سوره نساء، دوزخ را این گونه به تصویر می کشد:

إِنَّ الَّذِینَ کَفَرُوا بِآیَاتِنَا سَوْفَ نُصْلِیهِمْ نَارًا کُلَّمَا نَضِجَتْ جُلُودُهُمْ بَدَّلْنَاهُمْ جُلُودًا غَیْرَهَا لِیَذُوقُوا الْعَذَابَ ۗ إِنَّ اللَّهَ کَانَ عَزِیزًا حَکِیمًا“.

آنان که به آیات ما کافر شدند به زودی در آتش دوزخشان درافکنیم که هر چه پوست تن آن ها بسوزد آنان را پوست دیگری جایگزین کنیم تا (سختی) عذاب را بچشند، که همانا خدا مقتدر و کارش از روی حکمت است“.

همان طور که در بخش های قبلی از نوشتار پیش رو نیز ذکر شد، بهائیان برای فرار از این پرسش که چگونه مسئله خاتمیت رسول گرامی اسلام را که به روشنی در قرآن بیان می شود، انکار می کنند، دست به تغییر تعریف خود از خاتمیت و مفاهیم مرتبط با آن از جمله مسئله قیامت، حساب و کتاب روز جزا و بهشت و دوزخ می زنند.

اما در این میان، با آیاتی مواجه می شوند که همچون موارد بالا، به وضوح، گویای ویژگی های این مفاهیم در نگاه قرآن می باشند. به همین دلیل، گستره تغییرات خود را افزون می کنند و تمامی این آیات را دارای باطنی می دانند که با ظاهر آن متفاوت است. به دیگر سخن، منظور از «آتش» در قرآن کریم را «کفر» و مقصود از «زمین» را «قلب مردم» می دانند. در این فرآیند اعمال تغییرات در مفاهیم قرآنی توسط بهائیان، همین تغییرات برای دیگر مفاهیم قرآن نیز اعمال می شود.

این در حالی است که این تغییرات در معانی مفاهیم قرآنی، نه تنها در هیچ یک از تفاسیر ائمه معصومین (ع) مشاهده نمی شود، بلکه با ظاهر بسیاری از آیات قرآن نیز در تعارض جدی است. به عنوان مثال، در آیه زیر، اگر حقیقتاً معنای آتش، کفر باشد، یعنی حضرت موسی (ع) به سمت کفر رفتند تا مقداری از آن را برای گرم شدن خانواده شان بیاورند؟

فَلَمَّا قَضَىٰ مُوسَى الْأَجَلَ وَسَارَ بِأَهْلِهِ آنَسَ مِنْ جَانِبِ الطُّورِ نَارًا قَالَ لِأَهْلِهِ امْکُثُوا إِنِّی آنَسْتُ نَارًا لَعَلِّی آتِیکُمْ مِنْهَا بِخَبَرٍ أَوْ جَذْوَهٍ مِنَ النَّارِ لَعَلَّکُمْ تَصْطَلُونَ“. (قصص، آیه ۲۹)

آن‌ گاه که موسی عهد خدمت به پایان رسانید و با اهل بیت خود (از حضور شعیب) رو به دیار خویش کرد (در راه) آتشی از جانب طور دید. به اهل بیت خود گفت: شما در اینجا مکث کنید که از دور آتشی به نظرم رسید. (می ‌روم تا) شاید از آن خبری بیاورم یا برای گرم شدن شما شعله ‌ای برگیرم“.

آیا جز این است که این معنا هیچ وجهی در این آیه و آیات مشابه با آن ندارد؟

اما مهم تر این که اشراق خاوری از بزرگان فرقه بهائیت، تأویل را امری مذموم در نگاه نوری می داند و می نویسد:

از جمله وصایای حتمیه و نصایح صریحه‌ اسم اعظم (حسینعلی نوری) این است که ابواب تأویل را مسدود نمایید و به صریح کتاب، یعنی به معنی لغوی مصطلح قوم، تمسلک جویید“. (۲)

بنابراین، بر اساس گفته خود رهبر فرقه بهائیت باید ظاهر آیات و عبارات مورد توجه قرار گیرد، نه این که معنایی جدید، تحت عنوان باطن آیات ارائه شود.

پی نوشت ها:

۱) اسلمنت، جان، بهاء الله و عصر جدید، ص ۲۹-۳۰٫

۲) نوری، حسینعلی، ایقان، ص ۷۶، بند ۱۲۳٫

منابع:

منطقی، ا. (۱۳۸۷)، بهائی گری؛ اصول و مبانی اعتقادی، معرفت، شماره یکصد و سی و سوم

فلاحتی، ح. (۱۳۸۹)، تحلیل عقاید شیخیه در بسترسازی بابیت و بهائیت، سال اول، شماره دوم، ص ۱۵۹-۱۷۸

غفاری هشجین، ز.، کشاورز شکری، ع.، اکار، ح. (۱۳۹۰)، چرایی فرقه بودن بهائیت، معرفت ادیان، سال دوم، شماره دوم، ص ۴۳-۶۴

رهنمایی، ح. (۱۳۹۳)، نقدی بر مهم ترین مستمسکات بهاییان در ایراد شبهات کلامی درباره ختم نبوت پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله، سال پنجم، شماره دوم، پیاپی ۱۳، ص ۴۹-۶۶

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

این فیلد را پر کنید
این فیلد را پر کنید
لطفاً یک نشانی ایمیل معتبر بنویسید.
برای ادامه، شما باید با قوانین موافقت کنید