
بسم الله الرحمن الرحيم
قسمت دوم :
اگر به خداوند متعال وصل شویم عزت خواهیم یافت- وَلِلَّهِ الْعِزَّةُ وَلِرَسُولِهِ وَلِلْمُؤْمِنِينَ وَلَٰكِنَّ الْمُنَافِقِينَ لَا يَعْلَمُونَ؛(سوره منافقون بخشی از آیه 8) عزت فقط برای سه دسته است، خداوند متعال، رسولی که به خدا متصل است و مؤمنینی که به رسول الهی متصل هستند.
متقین بهاندازهای عزیز میشوند که شیطان برای ایجاد انحراف، با بهکارگیری لشکری از شیاطین گردبادهایی از وسوسههای شیطانی را پیش رویش ترسیم میکند و در صورت ناتوانی، خود ابلیس وارد میشود تا این مؤمن را به ضلالت و گمراهی سوق دهد.
شیطان در صورت ناتوانی خود، از طریق جاهلی دیگر در مؤمن نفوذ کرده او را وادار به حرکت در مقابل توطئهها و وسوسهها سازد. خداوند متعال در مواجهه با چنین شرایطی بهترین راهکار را قالو سلاما ذکر میکنند. کسانی که با خدای عزیز مرتبط میشوند، عزیز همه و نفوذناپذیر در مقابل توطئهها خواهند شد.
مولی الموحدین علی علیهالسلام در روایتی می فرمایند: کسی که با اعتصام به خدا عزیز و نورانی شود، گرمی و سختی روزگار او را تکان نخواهد داد. انسان هرچه به خدای عزیز وابسته شود، عزیزتر و هراندازه به مخلوقات ذلیل وابسته گردد، ذلیلتر میشود.
همه انسانها عزت را میخواهند؛ حتی آدمهای بد :
پس عزت، اصل ماجرای کربلا است، ما چه درسی باید از کربلا بگیریم؟ عزت و ۱خیلی از درسهای دیگر؛ نه اینکه عزت را حذف کنیم! عزت باید در رأسِ همۀ درسها و اصلش باشد. انسان موجودی است عزتمند، انسان موجودی است که عزت را میخواهد، ممکن است از راه غلط بهدنبال عزت برود، ممکن است سراغ عزت کاذب برود، ولی عزت را میخواهد. انسانی که عزیز نیست، انسان منفوری است، در همۀ اعصار و امصار، عزتمند بودن چیز خوبی است، آدمهای بد هم عزتمند بودن را دوست دارند، چاقوکشها هم عزتمند بودن را دوست دارند، منتها مثلاً او ممکن است بگوید من دوتا قمه بیشتر زدم و از این ناحیه بخواهد کسب عزت بکند، ممکن است از روی زخمهای صورتش بخواهد کسب عزت بکند، یا شخص دیگری ممکن است از روی مُدل ماشینش کسب عزت بکند، یکی دیگر ممکن است از روی مدرک تحصیلیاش کسب عزت بکند.(ادامه دارد…)